تعريفي تازه از تماشاگر تلويزيون
لزلي جانسن (2)
شايد برجسته ترين تحول در بازتاب و شکل دادن به دگرگوني تصور نسبت به تماشاگران استراليايي، تأسيس شبکه اس. بي. اس-تي. وي (3) در اکتبر 1980 بود. تأسيس يک سرويس تلويزيوني مربوط به قوميت ها در زمره وعده هاي انتخاباتي مالکلم فريزر نخست وزير آن زمان استراليا در مبارزات انتخاباتي فدرال در سال 1977 بود. به قول اندرو يا کوبوويچ (4) فريزر معتقد بود که بهترين راه دستيابي به جامعه ليبرال محافظه کار، پذيرش تفاوت هاي فرهنگي است، به شرط آن که « اين امر روابط اقتصادي بنيادين جامعه را تهديد نکند ». مسئله فراپخش قومي يا چند فرهنگي، و به طور کلي گرايش به تنوع فرهنگي، در دهه 1980 به صورت موضوع بحث هاي گهگاه تلخ، جلوه گر شد. اين امر براي قوميت ها به منزله شناسايي رسمي، اهميت سياسي و مشروعيت فرهنگي آنها بود. سايرين، گونه گوني فرهنگي و اس. بي. اس را از نظر اجتماعي تفرقه انگيز مي دانستند و با هر گونه حرکت اجتماعي و فرهنگي که ويژگي همگون سازي نداشت، مخالف بودند.
منتقدان جناح چپ و برخي از منتقدان وابسته به اقليت هاي قومي در اس. بي. اس، معتقد بودند که اين شبکه به سليقه هاي طبقه متوسط در مورد علاقه به فيلم هاي اروپايي و برنامه هاي هنري تخصصي زياد از حد بها مي دهد.
آنچه روشن است اين که، تلويزيون اس. بي. اس، ماهيت تلويزيون سرويس عمومي در استراليا را دگرگون ساخت. خط مشي برنامه هاي اين شبکه به عمد اقليت گرا، و به جاي تلاش در راضي کردن همه مردم، در پي ساختن مخاطباني متفاوت براي برنامه هاي مختلف است.
گروه هاي زباني، و نيز گروه هاي محروم از نظر اجتماعي مثل زنان، بوميان استراليا، گروه هاي مذهبي، ناشنوايان يا کم شنوايان، و گروه هاي ديگر، بخش قابل توجهي از تماشاگران مورد نظر اس. بي. اس را تشکيل مي دهند. ضمناً اس. بي. اس به تشکل هاي فرهنگي و هنري اقليت ها نيز توجه نشان مي دهد. اين شبکه در تمرکز بر گروه هاي زباني به عنوان تعبيري از قوميت به جاي مليت، از بعضي سياست هاي تند ملي گرايانه يا جدايي طلب که گاه و بي گاه جوامع قومي را از يکديگر مجزا مي کند، دوري گزيده است. برنامه هاي خاص، و نيز آميزه اي از برنامه هايي که اس. بي. اس توليد کرده، تماشاگراني جديد در ميان اين گروه ها به وجود آورده و مسلم ساخته است که اس. بي. اس صرفاً اشکال جاري هويت اجتماعي را بازتاب نمي دهد، بلکه در قالب ريزي آن اشکال نيز فعالانه شرکت دارد.
بيننده ي تلويزيون اس. بي. اس مثلاً در يک هفته مي تواند مستندهاي هنري از اروپا، امريکا و کانادا، فيلم هاي سينمايي از يونان، ايران، مصر، لهستان، ترکيه، روسيه، چين و غيره، درام هاي احساساتي از هلند، برزيل، و ژاپن و فوتبال از ايتاليا را مشاهده کند. تماشاگران روس مي توانند اخبار روزانه را به زبان روسي ببينند، اما تمامي برنامه هاي ديگر زيرنويس انگليسي دارند که البته زبان مشترک گروه هاي مختلف است و اين انديشه را تقويت مي کند که تلويزيون همه فرهنگ ها ضمناً بينندگاني را هم که اصليت آنها آنگلوسلتي است، در نظر گرفته است. سرويس خبري روزانه خوبي در اين شبکه وجود دارد که بر اخبار آن سوي آب ها، از آسيا، خاورميانه، و امريکاي لاتين، به عنوان منابع بيشتر سنتي، اخباري به زبان هاي يوناني و ايتاليايي- که زبان هاي بسيار رايج محلي هستند- و برنامه هفتگي سرگرم کننده اي با شرکت مردم به نام نظر مردم (5) تأکيد دارد.
آنا ماريا دل اوسو (6) نويسنده و منتقد اهل سيدني از نحوه عمل اس. بي. اس در ارائه اشکال جديد هويت اجتماعي ستايش ها دارد. اين زن که پدر و مادرش از مهاجران روستايي ايتاليا بوده اند و دوران کودکي و بلوغ خود را در ملبورن دهه 1960 سپري کرده است، از اهميت تلويزيون در جست و جوي خويش براي درک چگونگي رفتار در جامعه ي استراليا ياد مي کند. اما آن « خانواده ي متوسط » که وي در « جعبه » ديده بود اصلاً به خانواده او شباهت نداشت: اين جامعه اي بود انگليسي زبان و امريکايي، همراه با زندگي در دنياي پرده هاي نخي، پيچازي، کاناپه هاي محلي، گوشه دنج پدر و بلوزهاي پشمي آنقوره. پدر در اداره کار مي کرد، و مادر تمام روز را در خانه مي ماند و خانه را پاکيزه نگاه مي داشت، و دخترها همه دوستاني داشتند، آرايش مي کردند، و با والدين خود رُک و راست حرف مي زدند. زماني که اس. بي. اس-تي. وي کار خود را آغاز کرد. دل اوسو خانه را ترک کرده بود. نخستين ديدار او با اين شکل جديد تلويزيون استراليا تأثيري چشمگير بر وي گذاشت:
اولين بار تلويزيون اس. بي. اس را هنگامي که بيست و چند سال داشتم ديدم، آن هنگام گريه کردم... من در يک خانه مشترک ويژه هنرمندان و روزنامه نگاران جوان در داخل شهر سيدني زندگي مي کردم، همه ما به نخستين برنامه اين تلويزيون چشم دوخته بوديم. اميدوار بودم که هيچ کدام از هم آپارتماني هايم نديده باشند که اين لحظه چگونه مرا تحت تأثير قرار داده است... . شايد براي اين مي گريستم که احساس مي کردم اين بخشي از سرگذشت من و درام زندگي من است که سرانجام به طور رسمي در پازلي قرار داده شده که همان جامعه و همان زندگي استراليايي است. شايد براي اين گريه مي کردم که کسي نه فقط با من، بلکه با مردم تمامي اين مملکت، و به لهجه من و زبان پدر و مادرم صحبت مي کرد. شايد اين صرفاً سيماي يک کاکا سياه ديگر بود که اخبار عصر را قرائت مي کرد- همان سرويس خبري که استراليا را با بقيه جهان، و نه فقط با چند قتل در سيدني و ملبورن پيش از پرداختن به اخبار ورزشي، مرتبط مي کرد؛ و اين مرا تحت تأثير قرار داد.
دل اوسو در اين جا به شيوه اي که اس. بي. اس-تي. وي تمامي تصورات قبلي در مورد « چه بودن » تلويزيون استراليا را به مبارزه فراخوانده است، اشاره مي کند. اس. بي. اس علاوه بر فراهم آوردن مکاني براي شنود زبان هاي مختلف، بر جايگاه صداي لهجه دار در زبان انگليسي استراليايي نيز تأکيد کرده است.
تلويزيون اي. بي. سي در محدوده تصوري از فراپخش سرويس تلويزيون عمومي شکل گرفت که معتقد بود وجود شهرونداني مرکب از افراد وفادار و تحصيل کرده را که در مجموعه اي از ارزش ها و علايق مشترک سهيم اند تحقق خواهد بخشيد. اي. بي. سي اين مأموريت را با اصطلاحات « سطح بالايي » مثل لزوم پرورش سليقه در عموم مردم، و بي. بي. سي بريتانيا را به عنوان مرجع و مقتداي فرهنگي در تعريف سليقه- اگر نه در فراهم آوردن سليقه- تعبير کرده بود. پيش از اين، در سال 1962 هم تقاضاهايي براي کانال دوم اي. بي. سي که بتواند هم نيازهاي عموم مردم و هم نيازهاي تخصصي را برآورده سازد، وجود داشت و بحث در اين مورد در تمامي دهه 1970 ادامه يافت اما اي. بي. سي هيچ گاه در مورد اين نياز، دولت را متقاعد نکرد. ورود اس. بي. اس به صحنه فراپخش تلويزيوني در سال 1980 کم و بيش اميدهاي اس. بي. سي را تحقق بخشيد و در تمامي دهه 1980 اي. بي. سي هم چنان بر در دست گرفتن اداره شبکه اس. بي. اس اصرار مي ورزيد.
هر چند که اس. بي. اس-تي وي سهم بينندگان کمتري نسبت به اي. بي. سي دارد- سهمي حدود 3 درصد در ساعات پربيننده، نسبت به پانزده درصد اي. بي. سي- و انگيزه اش دستيابي به سهم بزرگ تري از تماشاگران تلويزيون است، ولي در به ميان آوردن تصوري کاملاً متفاوت از سرويس عمومي در دنياي تلويزيون استراليا کاملاً موفق بوده است. اس. بي. اس- تي. وي از طريق برنامه هاي خبري، از طريق تأکيد بر گستره وسيعي از رشته هاي ورزشي، از راه سياست هاي واردات برنامه، و از راه برنامه هاي خودش، به صورت يک تلويزيون سرويس عمومي ( در خدمت منافع عموم ) درآمده است که نه تنها از تنوع و تفاوت صحبت مي کند، بلکه فعالانه به اين ويژگي جمعيت استراليا شکل مي بخشد. اس. بي. اس تلويزيون عمومي را به عنوان تلويزيوني که با بازتاب و اداي سهم به تعريف جديد شهروندي سرو کار دارد مي شناسد؛ تلويزيوني که در آن تفاوت ها و گونه گوني ها به رسميت شناخته شده ارزشمند تلقي گرديده است.
در سال 1987 در استراليا علاوه بر اس. بي. اس شکل ديگري از تلويزيون سرويس عمومي، با تأسيس امکانات « فراپخش تلويزيوني در جهت طرح جوامع دورافتاده بوميان استراليا » (بي. آر. اي. سي. اس (7)) معرفي شد. فلسفه ي اساسي اين امکانات، که به دنبال تشکيل گروه ضربت دولت فدرال، به رياست اريک ويلموت (8)، براي رسيدگي به نيازهاي رسانه اي موجود و بالقوه بوميان استراليا برقرار شد. به قول هلن مُلنار (9) « دادن امکان ساخت برنامه هاي راديويي و تلويزيوني به بوميان استراليا به عنوان ساز و کاري براي حفظ و ترويج زبان، فرهنگ و شيوه هاي زندگي محلي بود ». دستگاه هاي اوليه و آموزش هايي در زمينه ي استفاده از آنها تأمين شده، ولي جوامع بومي ناچارند ساختمان مجهز به دستگاه هاي خنک کننده را خود فراهم آورند و پول برق، ويديو و نوارها را بپردازند. با آن که تعداد قابل توجهي از اين جوامع به واحدهاي بي. آر. لي. سي. لس مجهز شده اند (در سال 1993، هشتاد واحد بي. آر. اي. اس مستقر بود )، ولي اين الزام ها براي بسياري از جوامع بومي بازدارنده است. واحدها مي توانند هم برنامه هاي اي. بي. سي، و هم برنامه هاي راديو و تلويزيون تجاري را دريافت کنند، و اين امکان را به جوامع محلي بدهند که برنامه هاي خودشان را نيز بسازند و پخش کنند، و برنامه هاي خودساخته را در برنامه هاي رسمي شبکه ها جاي دهند؛ به اين ترتيب که امواج اصلي را قطع، و برنامه هاي خودشان را در محل پخش کنند. عاملان فراپخش تجارتي در ابتدا از قطع برنامه هاي خود و استفاده گزينشي از آنها بدين طريق، اکره داشتند، اما با قانون جديدي که در سال 1993 براي امتياز تلويزيوني جوامع محلي وضع شد و به هر يک از واحدهاي بي. آر. اي. سي. اس امکان داد که خود عامل پخش مجاز باشند، اين مشکل از سر راه برداشته شد.
از هنگام پيدايي اين طرح بحث هاي موافق و مخالف در اطراف آن شکل گرفت. اريک مايکلز (10) پژوهشگر مؤسسه مطالعات بومياناستراليا، از گروه ويلموت به سبب عدم مشورت کافي با خود جوامع بومي انتقاد کرده است. گزارش او به نام اختراع تلويزيون از سوي بوميان (11) و کتاب هاي متعاقب آن، به مسائل پيچيده دخيل در اين امر اشاره دارد، مسائلي که به مراتب فراتر از فلسفه پدرمآبانه طرح بي . آر. اس. سي اين در مورد حفظ و حمايت از فرهنگ ها، مي رود. مايکلز مستنداتي از شيوه ي حداقل بعضي از جوامع محلي دورافتاده که سرويس هاي تلويزيوني خود را راه اندازي کرده بودند، ارائه کرد که نشان مي داد اينها با استفاده از تجهيزات و دستگاه هاي ضبط و پخش نوار ويديويي قاچاق يا غيرمجاز به پخش برنامه هاي تهيه شده در محل، که عمدتاً به زبان خودشان بود، مي پرداختند. ابتکاراتي از قبيل طرح بي. آر. اي. سي. اس بنا به استدلال مايکلز، لزوماً بايد در مضمون صلاح و صرفه قابل ملاحظه و در عين حال، دلمشغولي بوميان استراليا در اوايل دهه ي 1980 نسبت به دسترسي جوامع دورافتاده به تلويزيون، درک شود. مسئله زبان هاي بوميان، به ويژه مسئله اي عمده بود:
مسئله زبان نشان از مسئله کلي تري در مورد تنوع و تفاوت هاي اجتماعي دارد که رسانه هاي تازه وارد در همه جا براي مردمان بومي مطرح کرده اند، يعني اين که چگونه بايد به فشارهاي مداوم به سمت استاندارد کردن، و همگن سازي گرايش هاي فرهنگي در جهان معاصر پاسخ داد.
بنا به استدلال مايکلز، سياست هاي چند فرهنگي يا تنوع فرهنگي، اين تهديد را در خود دارد که مردمان بومي را مبدل به « بوميان » کند، يعني يک شيوه زندگي ميراث فرهنگي جمعي را مطرح سازد، نه گروه متنوعي از مردمان اين کشور را. پژوهش هاي مايکلز شاهدي بر اين نکته فراهم آورد که چگونه برخي از جوامع بومي، پيش از ورود طرح بي. آر. اي. سي. اس، راه هايي براي استفاده از فناوري تلويزيون يافته بودند که با اصول اساسي سنت هايشان سازگار بوده و اين امکان را به آنها مي داد که راه هاي تقويت و احياي فرهنگ هاي خود را بيابند، نه آن که از اين فرهنگ ها به مثابه اقلام موزه حفاظت کنند. با آن که مستندات چنداني درباره چگونگي استفاده از واحدهاي بي. آر. اي. سي اس در دست نيست، اما شواهدي وجود دارد که نشان مي دهد اين واحدها نيز در بسياري از امور به همان ترتيب عمل مي کنند.
پي نوشت ها :
1- اليزابت جاکا ( Elizabeth Jacka) استاد رشته ارتباطات و رئيس دانشکده علوم انساني و اجتماعي در دانشگاه تکنولوژي سيدني ( استراليا ) است. جاکا کتاب هاي متعددي درباره سينما و تلويزيون استراليا نوشته که جديدترين آنها تلويزيون استراليا ( با همکاري استوارت کانينگهام ) و الگوهاي خبر در تلويزيون جهاني: ديدگاهي در حاشيه ( با همکاري جان سينکر و استوارت کانينگهام ) است.
2- لزلي جانسن (Lesley Johnson) استاد مطالعات فرهنگي و معاون بخش پژوهش دانشگاه تکنولوژي سيدني است. خانم جانسن نويسنده شماري از کتاب هاي مهم در زمينه رسانه ها، از جمله صداي « ناديده: مطالعه فرهنگي راديوي استراليا در گذشته » و « دختر امروز: کودکي و بلوغ » است.
3- SBS-TV
4- Andrew Jakubowiz
5- Anna Maria Dell'OSO
6- Vox Populi
7-Broadcasting For Remote Aboriginal Communities Scheme(BRACS)
8- Eric Wilmot
9- Helen Molnar
10- Eric Michaels
11- The Aboriginal Invention of Television
اسمیت، آنتونی؛ پاترسون، ریچارد (1389)، تلویزیون در جهان، ترجمه: مسعود اوحدی، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}